افکار مخشوش و خسته ام

تیره و روشن،شب و روز و تلخ و شیرین گرد هم امدند،همچون موهای پریشان دختر بچه ای در باد

افکار مخشوش و خسته ام

تیره و روشن،شب و روز و تلخ و شیرین گرد هم امدند،همچون موهای پریشان دختر بچه ای در باد

فصل جدید و زندگی جدید

شنبه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۴، ۱۱:۲۸ ب.ظ

باید حرف بزنم من به خود واقعیم دارم نزدیک میشم

چیزی فراتر از کالبد انسانیم 

چیزی که حسش کردم

ملحق شدن بهش مثل حس رسیدن به بهشت بود

خود من

یه انرژی که بدن من توانایی دیدنشو نداره و فقط میتونه حسش کنه و حتی توانایی حس کردنش به طور کاملو نداره و اگر کامل حسش کنم ممکنه از هم بپاشم

من انرژی بودم صوت بودم بیکران بودم اصلا این تن برام یه زندان بود اون من میتونه راحت بره هر جا

مثل وقتی که میخوابیم

من میتونستم اون باشم اون وقتی بود هیجی نبود تو نیستی بود و اون خود من بود

پر از توانایی

من بودم

من باید بهش برسم باید از زنجیر بدن و رسانه و اجباری که جامعه برام ساخته رها شم

یه روز میرم

تو یه باغ قشنگ بتغچه داره پر از گل 

استبل داره

مرغ داره

من قرار نیست دیگه از حیوونایی که با این همه فرکانس و انرژی بد میمیرن تغزیه کنم برای رسیدن به خودم باید برگردم به درونم از خوی هام دور شم از حافظه اجداد تک سلولی و حیوون و میمونم دور شم از اسارت کارما و افکار و انرژی اونا خارج شم و به ابدیت برسم

باید راه ورود بقیه انرژی هارو ببندم

بدن من راه گرفتنه برای اون باید همه حس ها 

شنیداری دیداری کنترل شن تا به خودم برسم

صدا فرکانسه باید کنترل شه

من باید یه چیزی رو بفهمم

یه چیزی باعث تکامل من تو این جسمه که باید باهاش بهش برسم

فرشته یه جسمه تا خود من به تکامل برسه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۱/۱۰
مَرمَر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">