افکار مخشوش و خسته ام

تیره و روشن،شب و روز و تلخ و شیرین گرد هم امدند،همچون موهای پریشان دختر بچه ای در باد

افکار مخشوش و خسته ام

تیره و روشن،شب و روز و تلخ و شیرین گرد هم امدند،همچون موهای پریشان دختر بچه ای در باد

۳ مطلب در فروردين ۱۴۰۴ ثبت شده است

وقتی ماه بالاعه (شب)

تو کاراگاه باشه (به جستجوی حقیقت) راه با ما؟

ما؟

قوانین ماه؟؟

هر آینه یه رازه توش

(از این به بعد مستند تر حرف میزنم و پست کد99 قراره یه توجیح مستند داشته باشه)

متن پایینو بخونیم خلاصش میکنم و لینک سایتو میذارم

چند سوال؟

چیزایی که اطرافتون میبینین شکل واقعیشون همینه؟

چشم های ما شکل واقعی اشیا رو بهمون نشون میده؟

وقتی نور سفید رو میبینیم واقعا سفیده؟  

پس چرا همین رنگ اگر بره تو منشور میشه هفت طیف نوری؟

طیفایی که اصلا رنگ نیستن بلکه موج های هستن که طول و مقدار ترددشون با هم متفاوته

دارم راجب علم صحبت میکنم پس در واقع نه سفید سفیده نه قرمز قرمز!

همش حاصل فعل و انفعالات همین امواج تو سلول های عصبی که انتهای محل ارتباط بین چشم و مغزمونه

بعد مرکز بینایی مغز اون رو شناسایی میکنه و به صورت رنگ های مختلف ترجمه میکنه!!!

لعنتی یعنی هیچی اونی که ما میبینیم نیست فقط همه چیز یه بازسازیه به وسیله مغزمون

در واقع همه ما و هر چیز اطرافمون اتم های شناور تو هوان فقط شکل منسجم گرفتن که بینشون کلی خلا برای بسیاری از امواجه

پس بدن من موج هست!!!!!

پس کلی موج کنارم هست و کلی شی و چیز که من نمیتونم ببینمش چون اتم هایی که بدنمو ساختن فقط یه طیف خاصی از موج رو میبینه یا میشنوه

اگر سازو کار بینایی و شنیداری ما چیزی جز اینی که الان هست بود میتونست از دیوار های بتنی هم رد شه ولی این جسمی که برای تکاملمونه تواناییش برای دیدن شنیدن و کلا درک همه چیز خیلی کمه

نمیتونه

جهانی که ما در ان زندگی میکنیم خود واقعیش نیست بلکه تصوریه که ما با حواس پنج گانمون اون رو ساختیم

بیاید حالا راجب اینه ها حرف بزنیم

یه جسم که مارو بهمون نشون میده

همینجوری که ما مغزمون پردازشش میکنه

در صورتی که واقعا اینطور نیست

پس ایینه نور رو جذب میکنه وقتی من جلوشم نور کل محیطی که اونجاست و هر اتمی که جلوشه از جمله من

و بعد اونو تغییر میده و به طور غیر مستقیم برش میگردونه!!!!

نور میره تو دنیای ایینه تغییر میکنه برمیگرده تو دنیای من همونجوری که من ترجمش میکنم ولی تو منشور اینجوری نیست؟؟

پس ایینه یه باز کننده پورتال انرژی یا راه ورود و خروج انرژی هست

حالا از کجا به کجا؟؟؟نمیدونم

لینک سایت پایینه

https://tebberuhani.com/raze-ayneha/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۴ ، ۲۳:۴۶
مَرمَر

دیشب توی تاریخ 10 فروردین در دیگه ای برام باز شد

من به کد هایی که بهم میرسید گوش دادم دنبالشون کردم 

کد اول از اهنگ سوراسرافیل پیشرو

بهم سه کد داد

مولانا سماع و تاریخ

رفتم تاریخ زندگی مولانا و تاریخچه سماع رو خوندم

سماع راهی بود که با اون مولانا از کالبد انسانیش خارج میشد و به ابدیتمون وصل میشد

برای رفتن به سماع بهتره معده خالی باشه

حالت سماع یه دست رو به اسمونه یه دست رو به زمین

اتحاد بین انسان و کانون هستی

انسان واسه ای بین زمین اسمون هست

که حس میکنه

اسمون میشه مبدا ما که اشاره به بینگ بنگ و به وجود اومدنمون داره

زمین میشه  چیزی که بهمون بخشیده شده تا باهاش به تکامل برسیم و به خود اصلیمون برگردیم

انسان قسمتی از توانایی انرژی کاِنات رو داره ولی نمیدونه

ایلومیناتی میدونه و وصلن به خود اصلیشون و راهی پیدا کردن تا شرایط اونطور که اونا میخوان پیش بره

از انرژی که انسان های جاهلی که به کالبد انسانیشون ختم میشن دارن سو استفاده میکنه

مثال کسایی دیگه ای که وصل شدن تو تاریخ مولانا و شمس و فرعون و هامونه

جسم ها قبل یه اتفاق ازاد بودن و نبودن

کل انرژی کاِنات که الان تیکه تیکه شده و تو وجود هر انسان داره به تکامل میرسه تا کامل شه به کالبد انسانی جون میبخشه

جد ما یه انرژی 

کاِناته

با تیکه تیکه شدن و به اتم تبدیل شدن ما ساته شدیم

ولی DNA اجدادمون دارن تومون زندگی میکنن و برای جاودانه شدن از زندگی نسل های بعدیشون استفاده میکنن  تا میراثشون باشه و خودشون در ان وجود نداشتن توی نسل بعد و بعدی وجود داشته باشن

اونا توی یک جریان مداوم هستن برای وجود داشتن

و از جسم ها استفاده میکنن تا زنده بمونن و حس کنن

اگر روح توی همه کالبد ها به تکامل برسه و جهت ها اتحاد بکیره ما دوباره میشیم خود کاینات

ولی نه کاِنات قبلی ما تبدیل میشیم به یه هستی بروز تر قوی تر و یه انرژی صد برابر قدرتمند تر از جدمون که کاینات قبلی بوده

باید از منطقه امن کالبد و فکر خودمون در بیایک

تله های فکری رو بشناسیم و کنترلشون کنیم

میشه کارایی که جدمون کردن رو کنترل کنیم و با تکامل کائنات رو به حالت اولیه برگردونم

نه به همون شکل ولی منسجم و با همون توانایی و قدرت ولی با این تفاوت که کائینات جدید قدرت مند تره

پیشرومیگه از ودم میبخشم به روز مادیم

یعنی داره با قدرت روحش جسمشو تغذیه میکنه

همه انسان ها تو یه لوپ گیر کردن چون جسم ها قفله و نمیتونن به تکامل برسن

انقدر این لوپ تکرازر میشه تا کائنات باز بیاد

ما از 4 عنصر اب و خاک و اتش و هوا به وجود اومدیم

ما چرخه ایم از چهار عنصر بالایی

به تاریخ نگاه کن

برای فهمش باید بشی خود تاریخ

با ایین ها برای ما تابو ها ساختن

صد ایین صد تابو 

اینا قفل هان

زندان هان

همه چیز در اصل توی حافظمون هست

هویت اصلیمون به هیچی بستگی نداره

نکته:جاهلان روح های وصل نشده اناونا باعث تکرار لوپ ان

در اخر نظریه من تا الان

توی ما انسان ها تیکه هایی از کائناته 

کاینات یه قدرته یه انرژیه یه چیز قدرتمند ورای وجود و کالبد انسانی

قبلا میتونسته حس کنه ولی نمیدونم بر اثر چه اتفاقی از بین رفت و مرد

و تیکه تیکه هاش تو ما انسان هاست

و داره سعی میکنه از انسان ها و امیزش و نسل ها استفاده کنه تا جاودانه باشه و بتونه ادامه بده

با هر بار تناسخ روح ما انسان ها که تیکه هایی ازشه داره همون داستانی که قبل مردن داشت زندگی میکنه

ما حتی قبل مردن کائنات و پیدایش زمین رو هم یادمونه جزوشیم

توی حافظه اتمی و عنصریمونه

ما باید همه به حقیقتمون برسیم

جهتامون اتحاد پیدا کنه

تا دوباره بشیم همون کائنات

ولی دیگه مثل قبل نمیشه

منسجم میشه قدرتاشو بدست میاره

ولی خیلی متفاوت تر تکامل پیدا کرده و قدرت مند تر شده

نظریه دیگه ای هم هست که اون نمرد خودش

از قدرت خودش خسته شد

دنبال تکامل خودش بود

راهی پیدا نکرد

تیکه تیکه شد تا تیکه هاش تکامل پیدا کنن

همو پیدا کنن و میدونست این پیدایش دوباره با تکاملش همراهه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۰۴ ، ۱۴:۲۶
مَرمَر

باید حرف بزنم من به خود واقعیم دارم نزدیک میشم

چیزی فراتر از کالبد انسانیم 

چیزی که حسش کردم

ملحق شدن بهش مثل حس رسیدن به بهشت بود

خود من

یه انرژی که بدن من توانایی دیدنشو نداره و فقط میتونه حسش کنه و حتی توانایی حس کردنش به طور کاملو نداره و اگر کامل حسش کنم ممکنه از هم بپاشم

من انرژی بودم صوت بودم بیکران بودم اصلا این تن برام یه زندان بود اون من میتونه راحت بره هر جا

مثل وقتی که میخوابیم

من میتونستم اون باشم اون وقتی بود هیجی نبود تو نیستی بود و اون خود من بود

پر از توانایی

من بودم

من باید بهش برسم باید از زنجیر بدن و رسانه و اجباری که جامعه برام ساخته رها شم

یه روز میرم

تو یه باغ قشنگ بتغچه داره پر از گل 

استبل داره

مرغ داره

من قرار نیست دیگه از حیوونایی که با این همه فرکانس و انرژی بد میمیرن تغزیه کنم برای رسیدن به خودم باید برگردم به درونم از خوی هام دور شم از حافظه اجداد تک سلولی و حیوون و میمونم دور شم از اسارت کارما و افکار و انرژی اونا خارج شم و به ابدیت برسم

باید راه ورود بقیه انرژی هارو ببندم

بدن من راه گرفتنه برای اون باید همه حس ها 

شنیداری دیداری کنترل شن تا به خودم برسم

صدا فرکانسه باید کنترل شه

من باید یه چیزی رو بفهمم

یه چیزی باعث تکامل من تو این جسمه که باید باهاش بهش برسم

فرشته یه جسمه تا خود من به تکامل برسه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۰۴ ، ۲۳:۲۸
مَرمَر