افکار مخشوش و خسته ام

تیره و روشن،شب و روز و تلخ و شیرین گرد هم امدند،همچون موهای پریشان دختر بچه ای در باد

افکار مخشوش و خسته ام

تیره و روشن،شب و روز و تلخ و شیرین گرد هم امدند،همچون موهای پریشان دختر بچه ای در باد

افکار مخشوش و خسته ام

ما که ندیدیم ولی میگن
بودن کسایی که سرشون به کار خودشون بوده
و نمردن!

آخرین مطالب

نمیدونم چی بذارم

سه شنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۲، ۰۳:۱۴ ب.ظ

بازم سلام اخرین مطلبم یه سال پیش بوده

برگشته بودم از امروز دیگه قراره خیلی برگردم 

میدونین این بلاگ فقط خاطراتو برام مرور میکنه از 7 سال پیش و میخام بنویسم برای سالهای بعدم اخه فهمیدم حافظمون خیلی بده!هممونیه چیزایی رو واقعا یادمون میره دیگه وقتی اومدم بزاز بلاگو خوندم گفتم واو تو چطور این خاطراتو این دیدگاهارو این حرفارو از مرمر اون سالها یادت نمونده

بچه میدونستین به این رسیدم که هر سال ما یه ادم متفاوتیم با یه تشابه هایی نسبت به قبلا فقط؟با کلی تفاوت

قراره روزمرگیامو چیزایی که میخام یادم نره رو بنویسم که مثلا پنج ماه بعد مرورش کردم یادم بیاد مرمر پنج ماه پیش کی بود چیکار میکرد 

شاید خنده دار باشه ولی بعد تصادفم واقعا حافظم جوریه که تا چیزی برام مرور نشده اون قسمت تو بایگانی ها نیستش

اول بگم که اسم دومم فرشتست و جایی اسم فرشته رو استفاده کردم با خوده مرمرم

الان میخام چی بنویسم؟

میخام اینو بنویسم که فرشته جان امروز فهمیدی دیدگاهت تو 18 سالگی چی بوده چطوری فکر میکردی در صورتی که فرشته 23 ساله الان فکر میکرد تو 15 تا 18 سالگیش هیچییییی بارش نبوده تموم اون دورانو یادت رفته و این واقعا هم جذابه هم دردناک

اینکه تو یه تایمی رو زندگی کردی و یادت نیست میتونه دردناک باشه و جذابیت اینکه اون ادمو داره یادت میاد و میبینی که خودت بودی وصف نشدنیه

از همون موقع تو ذهنت بوده نویسنده بشی هنوزم میخای بشی کی میشه یه کتاب چاپ کنی و بیای این متن و اون متنو بذاری کنار هم و بگی بچه ها اینقدر سال پیش من میگفتم این کارو یه روزی انجام میدم

از همون موقع میخاستی کتابای زیادی رو بخونی

میبینی؟تونستی فرشته!تونستی مرمر!ببین تعداد کتابای خوندت تو این 7 سال چقدر بیشتر شد و قراره کلی بیشترتر شه!!!

فرشته جان مریم جان دوتامون میدونیم چیا شده مغزمون وبلاگمون صفحه اینستامون همشون دارن تغییراتتو تغییرات مغزتو کاراتو بهت نشون میدن و توی تموم این تغییرا دختر من عاااااشق توام عااااشقتم

7 سال پیش فکرشو میکردی با این شرایط الان روی تختت توی خونه خودت با دکوری که خودت انجام دادی خودت تک و تنها بشینی و اینو بنویسی که عاشق خودتی؟

قبول دارم همیشه ته ذهنت میگفتی اگر حتی نامزدیم بهم بخوره من روزیو میبینم که تنها تو خونه خودمم تموم دفتر خاطراتات اینا توش هست 

میبینی؟تو پیش بینی میکردی اینده خودتولعنتی!!!!!!!

چقدر این قشنگه بعد 7 سال شبیهه چیزایی شدی که راجب خودت فکر میکردی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۱۱/۰۳
مَرمَر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">